آسیب هااجتماعیسیاسیمردم

روایت متفاوت از درسی که صادق بوقی داد

عباس عبدی در اعتماد نوشت: ماجرای صادق بوقی در رشت می‌تواند درسی آموزنده برای سیاستگذاران باشد و اتفاقا همین درس را می‌توانند به مساله حجاب نیز تسری دهند. درس این است که ممنوعیت رسمی یا حقوقی یک رفتار، هنگامی کارساز و عملی و نتیجه‌بخش است که آن رفتار ابتدا در ذهن و ضمیر مردم و جامه مذموم باشد.

اگر کسی عمل مذمومی را انجام دهد، ابتدا این مردم هستند که آن فرد را محکوم می‌کنند و خواهان برخورد حکومت و مسوولان با عامل آن رفتار می‌شوند. سپس ماموران حکومتی به تبع این رویکردِ مردم، می‌توانند وارد ماجرا شده و با آن عمل برخورد کنند. در این صورت از سوی مردم نیز تشویق و تأیید می‌شوند.

حالا اگر مردم عملی را مذموم ندانند بلکه از آن استقبال کنند، در این صورت هر گونه مواجهه رسمی و انتظامی با آن عمل نه تنها موجب خشنودی و حمایت مردم نمی‌شود، سهل است که موجب انزجار عمومی و حتی واکنش عملی نیز خواهد شد. چنین مواجهه‌ای، آن فرد را محبوب می‌کند و مردم نیز با او همراهی خواهند کرد.

مورد صادق‌بوقی به خوبی نشان داد که این قاعده برقرار است، و نه تنها مردم از برخورد با او حمایت نکردند، حتی در خیلی از جا‌های دیگر در همراهی با آن ابراز شادی و نشاط و آن را در جا‌های گوناگون تکرار کردند. آیا پلیس می‌خواهد با همه این‌ها برخورد کند؟ در این صورت واکنش‌ها تشدید خواهد شد. باید توجه کرد که واکنش‌های مردم، طیف وسیعی از رفتار‌ها را شامل می‌شود، که هیچ نیروی انتظامی با هر اندازه توان و امکانات قادر به مقابله با آن‌ها نیست. مهم‌تر از همه اینکه نیروی انتظامی در این برخورد‌ها مستهلک و فرسوده می‌شود.

مساله حجاب هم از همین نوع است. از ابتدای انقلاب تا سال گذشته مساله حجاب حداقل در فضای عمومی کمابیش رعایت می‌شد. علت آن فقط برخورد‌های قانونی نبود، بلکه در درجه اول نگاه غالب جامعه بود که موجب رعایت نسبی این رفتار می‌شد. به عبارت دقیق‌تر اکثریتی بودند که از این پوشش دفاع می‌کردند، ولی به مرور زمان این وضع تغییر کرد. ابتدا در اماکن غیر عمومی مثل نشست‌های محدود، عروسی‌ها و جشن‌ها و مهمانی‌ها و دورهمی‌های دوستانه و خانوادگی حجاب به امری اختیاری تبدیل شد. این فرآیند چند سال ادامه داشت. ولی از آنجا که این رفتار در میان قشر بزرگی از مردم پذیرفته شده بود، آمادگی ذهنی برای پذیرش آن در فضای عمومی هم وجود داشت؛ در نتیجه بحران ناشی از مساله خانم مهسا امینی و اتفاقات پس از آن فرصتی بود برای بروز این رفتار در فضای عمومی. اکنون با قاطعیت می‌توان گفت که بازگرداندن حجاب به شکل سابق بدون فشار حداکثری که موثر هم باشد، مستلزم تغییر نگاه مردم است.

آیا چنین هدفی قابل تحقق است؟ قطعا خیر. اگر نتوان این نگاه را نسبت به حجاب ایجاد کرد، فقط یک راه می‌ماند، آن هم افزایش شدید هزینه‌های تخطی از حجاب است. ولی این راه دو مشکل دارد. اول؛ افزایش تنش میان مردم، حکومت، نیروی انتظامی و سایر ماموران دولتی است. چنین تنشی بسیار زیان‌بار است و مستعد انفجار خواهد بود. ضمن اینکه نیرو‌های پلیس را از انجام دیگر وظایف خود و به‌طور مشخص تأمین امنیت بازمی‌دارد و این امر به نارضایتی بیشتر مردم منجر خواهد شد.

مشکل دوم؛ تنوع واکنش‌های مردم است، به ویژه زنان که به راحتی می‌توانند ماموران را مچل کنند. آن‌ها اگر تحت فشار قرار گیرند، حجابی را انتخاب خواهند کرد که خواهید گفت صد رحمت به بی‌حجابی! میلیون‌ها نفر در حال فکر کردن برای بروز واکنش‌های مناسب در برابر ماموران خواهند بود و هیچ دولتی و حکومتی قادر به مقابله با این افراد نخواهد بود. به همین دلیل است که سیاست رسمی در برابر بی‌حجابی دچار سردرگمی شده است، چون نمی‌توانند در برابر افکار عمومی که مخالف این نوع برخورد‌ها هستند، شفاف و روشن موضع‌گیری کنند لذا روزی حجاب‌بان می‌گذارند روز دیگر مسوولیت آن را نمی‌پذیرند، روز بعد حرف دیگری می‌زنند و بالطبع مردم هم بحق هیچ کدام را نمی‌پذیرند، چون این برخورد‌ها همسو با افکار عمومی نیست و نمی‌توانند هم رسما در برابر این افکار بایستند.

شاید سخت باشد که حکومت از سیاست‌های خود عقب‌نشینی کند. قطعا سخت است ولی سیاستمداران واقعی و معتبر فقط آنانی نیستند که مرغ‌شان یک پا دارد و تا آخرین لحظه و با هر قیمتی راه خود را ادامه می‌دهند. چه بسا عقب‌نشینی یا بهتر بگوییم اصلاح سیاست‌ها نیز ویژگی بارز سیاستمداران معتبر است. اگر قرار باشد یک درس از صادق بوقی گرفته شود، همین است که آقا‌جان! مردم را رها کنید، از پشت سر مردم، امنیت را برقرار کنید و نه از روبه‌روی آنان.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا